جدول جو
جدول جو

معنی گونده بو - جستجوی لغت در جدول جو

گونده بو
(گُنْ دِ)
نام پادشاه بورگنی و عموی کلوتیدا است که در سال 516 میلادی میزیسته است
لغت نامه دهخدا

پیشنهاد واژه بر اساس جستجوی شما

(گَ دَ / دِ)
آنکه بوی ناخوش و گنده دارد. (آنندراج). عفن. صیقم
لغت نامه دهخدا
(گُ دِ هَُ)
اداره کننده فرانسوی نژاد هندوستان که در انگلستان متولد شد. وی در سال 1754 میلادی حاکم هندوستان بود و با انگلستان معاهدۀ شومی بست
لغت نامه دهخدا
(چَنَ / نِ زَ)
در تداول عامه، آنکه سخنان بزرگتر از حد خود زند. آنکه اندازۀ خود در سخن گفتن نگاه ندارد
لغت نامه دهخدا
(گَ نَ)
دهی است از دهستان کلاترزان بخش حومه شهرستان سنندج که در 45000 گزی شمال باختری سنندج و 7000 گزی شوسۀ سنندج به مریوان واقع شده است. هوای آن سرد و سکنه اش 190 تن است. آب آن از رود خانه برودر و چشمه تأمین میشود. محصول آن غلات، لبنیات و توتون و شغل اهالی زراعت و گله داری و راه آن مالرو است. (از فرهنگ جغرافیایی ایران ج 5)
لغت نامه دهخدا
تصویری از گنده گو
تصویر گنده گو
کسی که سخنان بالاتر از حد خود گوید
فرهنگ لغت هوشیار
تصویری از گنده بک
تصویر گنده بک
((~. بَ))
دارای هیکل درشت، گردن کلفت
فرهنگ فارسی معین